English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (5576 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
down time U زمان بیکاری
latency U زمان بیکاری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
idle time U دوره فترت زمان بیکاری
unemployment compensation U پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
Other Matches
natural rate hypothesis U فرضیهای که بر اساس ان یک حداقل نرخ بیکاری وجود دارد که چنانچه میزان بیکاری از این حد کمتر شود در این صورت تورم با شتاب بیشتری افزایش می یابد . در این نرخ طبیعی بیکاری
okuns law U براساس این قانون رابطه نزدیکی بین تغییرات نرخ بیکاری وافزایش تولید واقعی وجوددارد . اوکان نشان میدهد که در امریکا برای کاهش 1درصد نرخ بیکاری تولیدواقعی باید معادل 3درصدافزایش یابد
line haul U زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
cache U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
vacation U بیکاری
vacations U بیکاری
idly U به بیکاری
inoccupation U بیکاری
sloth U بیکاری
idleness U بیکاری
idless U بیکاری
unemployment U بیکاری
off hours U ساعات بیکاری
voluntary unemployment U بیکاری ارادی
unemployment insurance U بیمه بیکاری
unemployment rate U نرخ بیکاری
rate of unemployment U نرخ بیکاری
seasonal unemployment U بیکاری فصلی
unemployment inflation dilemma U معمای بیکاری
an off day U روز بیکاری
hidden unemployment U بیکاری پنهان
structural unemployment U بیکاری بنیادی
technological unemployment U بیکاری فنی
frictional unemployment U بیکاری اصطکاکی
structural unemployment U بیکاری ساختاری
In ones spare time . U دروقت بیکاری
intellectual unemployment U بیکاری تحصیلکرده ها
disguised unemployment U بیکاری نامرئی
disguised unemployment U بیکاری پنهان
marginal unemployment U بیکاری نهائی
mass unemployment U بیکاری انبوه
cyclical unemployment U بیکاری دورانی
cyclical unemployment U بیکاری ادواری
jobless U وابسته به بیکاری
idle hours U ساعتهای بیکاری
chronic unemployment U بیکاری مزمن
residual unemployment U بیکاری باقیمانده
dole U حق بیمه ایام بیکاری
idlesse U بیکاری تنبلی بطالت
unemployment fund U صندوق تامین بیکاری
inactively U از روی بیکاری بطورغیرفعال
quantity of leisure U مقدار ساعات بیکاری
kief U بنگ کیف بیکاری
involuntary unemployment U بیکاری غیر ارادی
natural unemployment rate U نرخ بیکاری طبیعی
idleness U بیکاری تنبلی بطالت
vacant hours U ساعات بیکاری یا فراغت
realtime U زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
circuits U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuit U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time U یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
Time hangs heavily on my hands. U از زور بیکاری حوصله ام سر رفته
unemployment benefit U کمک دریافتی در دوران بیکاری
technological unemployment U بیکاری ناشی ازپیشرفتهای فنی
inflationary gap U بیکاری مطلقا" وجودنداشته باشد
lay off U فصل کم کاری دوره بیکاری
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. U آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
trade off between inflation and U رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری
leisure hours U ساعات فراغت یا بیکاری هنگام فرصت
man a bout town U ادم بیکاری که همیشه به باشگاه و نمایشگاههای شهر میرود
I am obsessed by fear of unemployment . U تنها فکرم نگرانی از بیکاری ( عدم اشتغال ) است
mondayish U بیحال در روز دوشنبه بواسطه بیکاری یکشنبه خسته از کار
frictional unemployment U بیکاری کوتاه مدت که در نتیجه تحرک ناقص نیروی کار
access time U کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM U فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
presented U زمان حاضر زمان حال
present U زمان حاضر زمان حال
presents U زمان حاضر زمان حال
arrival U زمان حضور زمان رسیدن
response time U زمان جواب زمان پاسخگویی
seek time U زمان جستجو زمان طلب
arrivals U زمان حضور زمان رسیدن
presenting U زمان حاضر زمان حال
read time U زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
tour of duty U زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
phillips curve U شکلی غیرخطی بوده و در حقیقت نشان میدهد که یک رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری وجود دارد
timed U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule U جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
time U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
times U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
imprescriptible U وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
equation of time U خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
execution U 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
loom time U مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
begger my neighbour policy U سیاستی است که هدفش انتقال مشکل بیکاری به کشور دیگر است مانندافزایش تعرفه گمرکی
production cycle U زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period U زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequencies U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequency U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
new deal U برنامه توسعه اقتصادی فرانکلین روزولت پس از سالهای بعداز بحران بزرگ درامریکا که دران کمک به کشاورزی بازنشستگی وبیمه بیکاری و غیره گنجانیده شده است
splits U زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
phillips curve U منحنی است که بر اساس ان رابطه بین نرخ بیکاری و نرخ تورم درانگلستان را نشان میدهد.شکل اولیه این منحنی
cryptoperiod U زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
early time U زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
short cycle annealing U سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
tenser U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensed U زمان فعل تصریف زمان فعل
tense U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensest U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensing U زمان فعل تصریف زمان فعل
tenses U زمان فعل تصریف زمان فعل
angular velocity sight U زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
station time U زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
accelerationists U شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
thence U از ان زمان
time of blowing U زمان دم
stroking U زمان
yet U تا ان زمان
term U زمان
period U زمان
time consuming U زمان بر
zeitgeist U زمان
contemporaneous U هم زمان
cycle time U زمان
away U از ان زمان
dates U زمان
thitherto U تا ان زمان
tempos U زمان
tempo U زمان
termed U زمان
terming U زمان
synchronous U هم زمان
synchrone U هم زمان
time-consuming U زمان بر
simultaneously U در یک زمان
date U زمان
strokes U زمان
clocks U زمان ها
time U زمان
periods U زمان
clock U زمان
time-piece U زمان
whene'er U هر زمان
times U زمان
timepiece U زمان
timed U زمان
stroke U زمان
ticker [colloquial] [watch] U زمان
coinstantaneous U هم زمان
stroked U زمان
cotemporaneous U هم زمان
timming U زمان گیری
universal time U زمان عام
hereunto U تا این زمان
period U گذشت زمان
handleing time U زمان بررسی
head seek time U زمان جستجوی هد
tea-time U زمان چای
allocated time U زمان نامی
vicissitudes of time U انقلابات زمان
fuze setting U زمان ماسوره
chronophobia U زمان هراسی
system time U زمان سیستم
testing time U زمان ازمایش
fusing time U زمان ذوب
man and boy U از زمان بچگی
connect time U زمان اتصال
contemporize U هم زمان کردن
time perception U ادراک زمان
variable time U زمان متغیر
greenwich time U زمان گرینیچ
prescriptions U مرور زمان
blue moon U زمان دراز
idle period U زمان توقف
incidentals time U زمان ضمنی
turn around time U زمان برگشت
activity time U زمان هر فعالیت
timing U زمان گیری
coking time U زمان کک سازی
compilation time U زمان کامپایل
transition time U زمان انتقال
incidentals time U زمان اتفاقی
adaptation time U زمان انطباق
chromometer U زمان سنج
time slice U قطعه زمان
time utility U استفاده از زمان
chronometer U زمان سنج
add time U زمان جمع
inlet time U زمان ورود
add time U زمان افزایش
timing U زمان احتراق
inactive time U زمان غیرفعال
coking period U زمان کک سازی
access time U زمان دستیابی
hour meter U زمان شمار
holding time U زمان نگهداری
acceleration time U زمان شتاب
transition time U زمان تحول
prescription U مرور زمان
turnaround time U زمان برگشت
idle time U زمان بی باری
timing U زمان سنجی
in process of time U بمرور زمان
turnaround time U زمان گردش
compile time U زمان کامپایل
budget period U زمان بودجه
Recent search history Forum search
1time is prceious it has great
3service times
3service times
3service times
1The unemployment figures are a disgrace.
2Once it's downloaded, please run the Kaspersky Malware Scanner software. This might take a moment and involve a few steps.
2In the Introduction to this book the speed of modern computers was cited as countering the need for some of the early work that was done to make best use of the woefully slow and memory-deficient comp
1شما چه زمان به مکتب میرید.
1شما چه زمان به مکتب میرید.
0عشق تنها چیزی هست که اگر واقعی شو بدست بیاری
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com